دوم خرداد؛ اصلاحات و آسیب‌ها

دوم خرداد؛ اصلاحات و آسیب‌ها

 
مرتضی درویشی
بیش از یک قرن از آشنایی ایرانیان با مظاهر تجدد و توسعه در مغرب زمین می گذرد. پدیده ای که از عصر صدارت امیرکبیر  و با اعزام افرادی برای تحصیل به اروپا آغاز شد و با انقلاب مشروطه در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه و تمایل طبقه منورالفکر به حاکمیت قانون و ایجاد نهادهای قانونی به بار نشست.
انقلابی که پس از پیروزی دست خوش تحریف و تعدی های اصحاب قدرت و ثروت قرار گرفت و از آن جز نامی باقی نماند اما می توان ادعا کرد اصلاحات به عنوان اندیشه و ضرورت، زنده ماند و به حیات خود در لایه های زیرین جامعه عموما نخبه ایرانی ادامه داد. پس از سلطنت پهلوی اول و دوم و آغاز عصر جمهوری اسلامی و به فاصله نزدیکی پس از پیروزی انقلاب ۵۷؛ کشور دچار بحران های بزرگی چون تهاجم عراق به ایران و جنگ ۸ ساله شد و عملا زمان طلایی برای نهادینه سازی قانون و قانونمندی ساختارهای کلی جامعه از دست رفت.
فراغت از جنگ و برگزاری انتخابات های مختلف از جمله انتخابات پر چالش مجلس پنجم و به حاشیه رانده شدن بسیاری از چهره های سیاسی از چرخه مدیریت کشور، کاستی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در اداره کشور عیان شد تا این که ستاره بخت سید محمد خاتمی با رای کم نظیر مردم در دوم خرداد ۱۳۷۶ طلوع کرد. خاتمی با شعار اصلاح امور وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شد و مردم نیز با رای معنا دار خود میل به اصلاحات را نشان دادند.
اصلاح طلبی بیش از هر چیز دیگر به عنوان یک اندیشه و گفتمان تبیین می شد. رویکردی معتقد به حاکمیت قانون که همه ذیل آن تعریف می شدند و این مایه امیدواری بود. اما متاسفانه بحران های بزرگی یکی از پس دیگری بر سر دولت اصلاحات آوار شد و دولت اصلاحات بخش زیادی از انرژی خود را صرف مبارزه با بحران های سیاسی و مخالفان داخلی نمود. قتل های زنجیره ای به عنوان مهم ترین بحران برای فروپاشی هر دولتی کافی بود اما مشروعیت مردمی دولت اصلاحات باعث شد سنگ اندازی ها و عنادها به نتیجه نرسد و خاتمی دور دوم ریاست جمهوری را با شعار ایران برای همه ایرانیان و با رای خیره کننده مردم آغاز کند.
با این حال ظهور دولت اصلاحات بدون کاستی های درونی نبود. در دوره ای که مجلس(ششم) و دولت همراه و همگام بودند؛ بیش از حد به توسعه سیاسی پرداخته شد. گفتمان سیاسی و فرهنگی چنان پر رنگ گردید و در جامعه این تلقی به وجود آمد که اصلاح طلبان به معیشت مردم فکر نمی کنند و صرفا دنبال سیاسی کاری هستند. برنامه مدونی برای اشتغال و به طور کلی حوزه اقتصادی وجود نداشت. دولت اصلاحات معیّن نساخت که قرار است به دموکراسی برسد و یا دموکراسی را عاملی برای بهبود شرایط اجتماعی می خواهد. ابزارها به هدف تبدیل شد و مردم، دموکراسی و آزادی به عنوان هدف یا ابزار جایگاه مشخصی نداشتند.
اصلاح طلبان توجهی به جوانان و بدنه اجتماعی هوادار خود نداشتند و موجب نارضایتی در طیف وسیعی از جوانان شدند. از طرفی سطح انتظارات مردم چنان بالا رفت که این مطالبات بر سر اصلاح طلبان آوار شد که به فاصله کوتاهی دولت و پس از آن مجلس را یک جا به رقیب واگذار کردند.
اصلاح طلبان به جای گفت و گو تعامل با نظام سیاسی و در پیش گرفتن استراتژی سنگر به سنگر به تقابل با شورای نگهبان برخاستند. تقابل ها منجر به افزایش فاصله ها گردید و نظام سیاسی به احمدی نژاد تمایل نشان داد.
نوع تعامل اصلاح طلبان با نظام سیاسی، دلیل اصلی بر آمدن احمدی نژاد در سپهر سیاسی، خزان اصلاحات و به حاشیه رانده شدن اصلاح طلبان واقعی در ایران بود.
ارسال دیدگاه