شعر هنری همه‌زمانیست

کاوشی برآسیب شناسی شعرامروز؛

شعر هنری همه‌زمانیست

سعید مهیمنی سال 1337 در بوشهر متولد شد. وی دارای لیسانس زمین‌شناسی از دانشگاه اصفهان است.

سعید مهیمنی:

علاقه به فلسفه و معارف دینی دلیلی شد تا او پس از انقلاب به تدریس این دو مبحث در مقطع دبیرستانی بوشهر بپردازد. مهیمنی پس از انتشار اولین مجموعه داستان خود بیشتر به شعر و تئوری‌های ادبی گرایش پیدا کرد که حاصل آن تا امروز مجموعه مقالاتی بوده که در نشریات به چاپ رسانده و انتشار مجموعه شعر «جانب اگر نه عشق» و کتاب نقد «واکاوی لحظه‌ها» است.
آثار داستانی: مجموعه داستان «چنبره زمان»- سال انتشار 1370 - شامل داستان های: نوای میرا- او، اوصخره و دریا- بازماندگان- چنبره بودن- در زمانی مضاعف- اگر نروید می آئیم- در انتهای تنهایی- سوراخ در سیم خاردار- شبهای ابری- باران استخوان- غریو موج- هم صدای سایه ها- آنک بر این کناره- نعره تیرآوران و گربه سر خاکستری
سعید مهیمنی پس از «از پنجره جنوبی» که کاری مشترک با چند نویسنده جنوبی بود، مجموعه داستان       «چنبره زمان» را در سال1370 منتشر کرد.‏
به‌مناسبت زادروز او، بخشی از صحبتهای او را در ارتباط با شعر امروز در ادامه می‌خوانید:
شعر یک چیستی لغزنده و سیال و فرَار است
امروزه در واقع خیلی از مطالب را حتی از کسانی که صاحب تفکر و اندیشه هستند در کتاب‌ها و جراید می‌خوانیم که اگر دقت کنیم متوجه می‌شویم بسیاری بیراه هستند و ربطی به شعر امروز ندارد و اینها مصداق تام و تمام و بارز آسیبی است که شعر ما دیده‌، می‌بیند و خواهد دید.
در مبحث شعر هیچ‌گاه نباید در جست‌و‌جوی رسیدن به قطعیت بود چون اساساُ به قطعیت مطلق نمی‌رسیم. اثبات مدعا دربحث شعر، ادعایی بسیار گزاف و درعین حال بیهوده است. چرا که شعر پدیده‌ای است شفاف و سیال.
شعر یک چیستی لغزنده و سیال و فرَار است درست مثل ماهی‌. شاید به همین دلیل شاملو در شعر یقین، یقین را به ماهی تشبیه کرده: «ای ماهی یقین...»
بنابراین شعر به لحاظ اینکه ادبیات نیست و هنر است پس ویژگی‌هایی دارد که نمی‌شود در چارچوب قطعی و قطعیت با آن مواجه شد و استدلال کرد، هرچند اصل علمی عدم قطعیت در قرن 20 و 21 شامل شده و همه چیز را در بر گرفته ولی همیشه بدین صورت بوده که قطعیت در شعر معنا و مفهومی ندارد. این نکته بسیار مهمی است‌. شعر به لحاظ هنربودن و زبان شعر به لحاظ زبان هنر‌بودن علمی و ارجاعی نیست‌. زبان علم زبان دیگریست. زبان علم زبان خورشیدواره است. وقتی می‌گوییم مساحت مربع، مجذور اندازه یک ضلع است، این قانون در سراسر دنیا عام و قابل درک برای همه است و مناقشه و مجادله‌ای در این مورد اصلاُ صورت نمی‌گیرد. چون ارجاع کاملاٌ مشخص است‌. اما زبان هنر و معرفت گنگ است.
شعر درخود خاتمه می‌یابد
عطار در الهی‌نامه می‌گوید:
زبان علم می‌جوشد چو خورشید
زبان معرفت گنگ است جاوید
عطار زبان معرفت را زبان هنر و زبان شعر قلمداد کرده است. در زبان علم صدق و کذب مطلب مدَ نظر است. بنابراین باید مطلب را اثبات کرد و تا مطلبی اثبات نشده‌،‌ دیگران نمی‌پذیرند و نمی‌توا نند آنرا رد کنند. به‌همین لحاظ زبان علم‌، زبان ارجاعی است.
ما به ازاء بیرونی دارد، مصداق دارد. اما زبان هنر، به ویژه‌ زبان شعر، روشن نیست بلکه زبان گنگ و مبهم است و زبان ارجاعی نیست‌.چرا که هنر به جهان بیرون ارجاع نمی‌دهد. هنر درخودش ختم می‌شود. شعر درخود خاتمه می‌یابد. مدلولهای دالهای موجود در شعر‌، درخود شعر قرار دارد. به همین لحاظ زبان شعر زبان غیرارجاعی است .
با مثالی مطالب فوق را برای شما روشن‌تر می‌کنم‌. در زبان علم 4=2+2 است . اما وقتی کسی می‌گوید: مثلاٌ عجب صبح با شکوهی‌. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید منظور از با شکوه چیست‌. شاید منظور این است که هوا بسیار لطیف است‌. شاید منظور حال فرد خوب است و شاید هزاران منظور دیگر.
زبان شعر غیر ارجاعی و اقناعی است
این را زبان عاطفی می‌گوییم. برای کس دیگر شاید روزی بدتر از این روز نباشد. هرکس دلایل خود را دارد. اما هیچکدام نمی‌توانند در صدد اثبات مدعای خود به غیر بر آیند. پس چه باید کرد؟ فقط اقناع.
زبان شعر زبان اقناع است. زبان اثبات نیست‌. کسی که صبح را با‌شکوه می‌داند حس خود را مطرح می‌کند و برای مخاطبین بر اساس احساس و عاطفه‌، می‌تواند این صبح با‌شکوه باشد و اقناع‌کننده باشد. پس تکرار می‌کنم‌ زبان شعر غیر ارجاعی و اقناعی است و به همین لحاظ در شعر نباید به جستجوی قطعیت رفت‌. بنابراین ویژگی هنری‌،‌ مثل شعر به خودِ تعریف شعر هم کشیده شده و به‌همین علت شعر تعریف نمی‌شود. هر تعریفی که برای شعر بیاوریم براساس ویژگی تعریف از نظر ارسطو‌، تعریفی جامع و مانع نمی‌تواند باشد .
برخی شعر را تصویر می‌دانند‌، تشبیهات‌، ‌استعارات‌، کنایات‌، تمثیل و غیره....عده‌ای محور شعر را اندیشه و گروهی شکل و ساخت و بافت می‌دانند‌. به هرحال جمع‌بندی تمامی نظریه‌ها‌، این که برخی شعر امروز را مرتبط به مناسبتهای تاریخی و سفارشات اجتماعی گوناگون وکنش‌های روزمره می‌دانند. عده‌ایی دیگر برعکس‌،‌ شعر را جدا از واقعیات و مناسبات و حوادث اجتماع می‌دانند‌. شعر را از مقتضیات‌ زمانه رها و بدور می‌دانند تا همه زمانی باشد و بر این معنا تاٌکید می‌کنند. از 70 سال پیش تا امروز به مطالبی که اندیشمندان و متفکران پیرامون شعر گفته‌اند به‌روشنی می‌بینید که یا شعر را محصول آن روند‌ روزمره می‌دانند و یا عده‌ای پُردور از این حوادث و جدا می‌دانند. چه نظر اول (همه زمانی ) و چه نظر دوم (مطرح‌شدن مسایل روزمره در شعر) تقلیل زبان در هر دو برداشت از شعر مشاهده می‌شود.
تقلیل زبان‌، یعنی زبان نمی‌تواند در گستره مطلوب شاعرانگی حضور داشته باشد. به لحاظ تحمیل این وضعیت. وقتی قرارشد شاعر برحسب حادثه‌ای که رخ داده‌، شعر بگوید. محدود به آن حادثه ‌خواهد شد و رهایی و آزادی شاعر در سرایش جایی ندارد. عده‌ایی هم از ترس غلتیدن به این وضعیت‌، به دور‌شدن از هر مقتضیاتی روی می‌آورند که این هم صدمات و آسیب‌های خاص خود را دارد. اما شعر به لحاظ هنری‌بودن بلاکیف است‌. هنر‌، شعر، بدون چگونگی است .
شعر، هنری همه‌زمانیست
شعری خوانده می‌شود. مثلاٌ از نیما: «ترامن چشم در راهم / شباهنگام / که می گیرند در شاخ تلاجن / سایه ها رنگ سیاهی»
از هرکس سؤال شود چرا از این شعر لذت می‌برید‌، بندرت پاسخ‌ها شبیه هم است‌. چرا‌؟ چون شعر بلاکیف است‌. چون هنر و شعر فاقد چگونگی است.
تابلو مونالیزا یا نقاشی کمال‌الملک را می‌بینیم و مجذوب می‌شویم اما اگر بپرسند چه چیزی در این تابلوها شما را مجذوب کرده‌؛ فقط به‌صورت کلی می‌گویید‌: زیبایی.
زیبایی چیست‌؟ آن چیزی است که به فرمول در نمی‌آید و با هیچ کلامی نمی‌توان آن را وصف کرد.
بنابراین سیالیت و بی‌چگونه بودن شعر و هنر آن را روزآمد می‌کند و لازم نیست ما به روزمرگی‌ها بچسبیم و همین ویژگی‌، شعر را همه زمانی می‌کند. بعبارتی واضح، شعر و هنری همه‌زمانی است که این زمانی باشد. و به خاطر بسپارید اگر شعری این زمانی نباشد‌، ممکن نیست همه‌زمانی شود. بنابر اینها باید هنر بومی و سرزمینی پدید بیاوریم تا هنر ما زمینی شود‌، یعنی عالم را بگیرد. باید هنری این زمانی پدید آوریم تا همه‌زمانی شود. بنابراین هنرمند و شاعر اکنون و امروز که در دوران ما زندگی می‌کند‌، در فضای معاصر نفس می‌کشد‌، مخاطبینش باید اکنونی باشند. اینکه برای نسل آینده شعر گفتن حرفی است بیهوده و نه از نظر علمی و نه از نظر هنری قابل تاٌمل  نیست .

ارسال دیدگاه